بگرد و پیدایم
کن
چیدمان حجم و
جواهر
نمایشگاهی در نوع خودش منحصربهفرد و یگانه؛ کنار هم
گذاشتن زینتآلات بدیع دستساز در بافتی به شدت غریب... حجمهایی از کندههای
بریدهی درخت و پارچههای کتانی آمیخته با رنگ و رزین، قرار است ما را به جهانی
فراانسانی دعوت کند. بازدیدکننده به هوای تماشا و احیانا خرید یک گردنبند،
گوشواره یا النگو پا به گالری میگذارد و بهیکباره با سرزمینی دیگرگون روبهرو میشود.
چهرههای سورئال وهمآور. نورآمیزی ولرم. و چیدمان بکری از زینتآلات که انگار
همانقدر که ایده و توانْ صرف ساخت و پرداختشان که صرف ساخت زینتآلات. کاملا
مشخص است که این مجموعه از ابتدا و آگاهانه به قصد ترکیب و همسطح کردن «متن» و «حاشیه»
شکل گرفته است. زینتآلات -آن هم با دیزاین چند طراح مطرح- در نهایت مثل همیشه
مشتری خاص خودشان را دارند؛ پس چه فرقی دارد آنها را در کجا و چگونه به نمایش میگذارند؟
این آرایهها برای چیست؟ آیا طراحان چیدمان -بنفشه سراج و امیل لازار- تنها قصد
خودنمایی و مرعوب کردن مخاطب خود را داشتهاند؟ در نگاه اول شاید، اما وقتی به
ظرافت، دقت و پشتکاری که پای ساختن آرایههای چیدمانی شده مینگریم، آرامآرام
جهانی دیگر در برابرمان گشوده میشود.
کمتر از یک قرن پیش، آدولف لوسْ معمار و نظریهپرداز
مشهور گفته بود: «تزئینات جنایت است.» احتمالا به نظر او، شایسته و اخلاقیست آن
است که وقتی را که آرتیست صرف جزءپردازی «زلمزیمبوها» میکند، مصروف پیرایش و
کاربردپذیر کردن طراحیها کند. حالا اما با فروکش کردن آن امواج مدرنیستی و آشکار
شدن غرور و تکنیکزدگی نهفته در آن، انگار
در یک «Retrostyle» تزئينات دوباره و این نه فقط به عنوان حاشیه و
«دکور» که در قامت آثار تمامعیار هنری به «میدان» برمیگردند. درختان مردهزندهی
سربرآورده از جنگل. چهرههای گنگ پارچهپوش. سکوهایی که غریبترین آرایش زینتآلات
در سبکهای گوناگون از آنها همچون میوههای بازمانده از عهد ازل، آویزان و معلق
شدهاند....
در این جشن باشکوه، جمعی از گزیدهکارترین مجسمهسازان
-بهداد لاهوتی، امیل لازار و هوراد گرجی- در کنار ماندانا فرهمند -راهبر و
گردانندهی هنری- در آزمونی چالشبرانگیز پا به میدان هنرهای کاربردی و طراحی
جواهرات گذاشته و بازدیدکنندگان و مجموعهداران را به ضیافتی از نوعی دیگر دعوت
کردهاند. گویی قرار است یک «تجربه»ی حیوحاضر زیباشناختی شکل بگیرد. چشمها و
پاها و لامسه همزمان با هم درگیر شوند و خطوط پنهانی را بخوانند که در پس این آثار
با جوهری نامرئی نوشته شده: «قرن بیستویک آوردگاه طراحان و هنرمندانی خواهد بود
که خلق تجربه را از خلق اثر گرامیتر میدارند.» چکیدهی آنچه مدتهاست در محافل
هنری از آن با نام هنر جدید و با مصادیقی همچون پرفورمنس، اینستالیشن و... از آن
یاد میشود، در این نمایشگاه خود را در صمیمیتی خارقالعاده در معرض دید میگذارد
تا گواهی باشد بر امکان گردهمایی طراحان و آرتیستها حول یک ایدهی واحد چیدمانی.
و باید گفت این فضای فشرده، آن اشیای زیبا را شکفتهتر، زیباتر و در نهایت خواستنیتر
کرده است: نویدی برای اتفاقات خوب پیش رو برای گردانندگان و ایدهپردازان این
نمایشگاهِ ازهرلحاظ حرفهای...
بارقهی دیگری نیز بر این مجموعه نور انداخته است.
پیشروترین سبکهای طراحی زیورآلات با چیدمانی گویی «پیشاتاریخی» کنار هم نشستهاند.
منظور از پیشاتاریخ، جهان بدوی انسانها و طبیعت وحشی پیرامونشان است. کنار هم نشستن بیواسطهی مرگ
و زندگی، تاریکی غارها و ظلمات فضاها با درخشش بیآلایش زینتآلات، حواس آدمی را
تحریک و او را وادار میکند تا گمان کند در گذری اتفاقی از میان جنگل اوهام،
ناگهان به گنجی افسانهای دست یافته است؛ گنجی متعلق به تمدنی ناموجود و هنوز
نیامده... این پرش حواس و برانگیختگی مدام حجمها و زینتآلات، اتفاقی نیست؛ بخشیست
از آن معمای بزرگ که راهحل خود را تنها در هنگام مواجهه آشکار خواهد ساخت...
انگار این جواهرها را از آن ما بوده اما گمشان کرده بودیم و حالا در خواب و رویا،
محل اختفایشان را یافتهایم... و چه یگانه است احساس ناب دوباره یافتن اشیای
گمشده...
دیماه
۹۵
سینا
دادخواه