Welcome to Khak Art Gallery
Iranian Art Khak Gallery
Visit Us
#1 Jila Alley, Basiri St. Gholhak
Shariati Ave. IRAN TEHRAN
TEL: (0098-21) 22 60 54 65
OFFICE VILLA 21, 4B ST. , AL HUDAIBA 322 - MARSAM MATTAR ART CENTER Dubai - United Arab Emirates
All Rights Reserved by
KhakGallery @ 2020


ویدئو آرت و چیدمان محمدرضا لاهوتی ( ENGLISH )

SEND TO A FRIEND!

نویسنده احمدرضا دالوند

محمدرضا لاهوتی نمونه هایی از آخرین تجربیات خود را در سه حوزه «دیجیتال آرت»، «انیستالیشن» و «ویدیوآرت» در گالری خاک به نمایش گذاشته است. او پس از کسب تجاربی در عرصه هایی همچون «فتوگرافیک» و ثبت ایده هایی که با نور بر سیاهی نقش شده بود، این بار تصویری متفاوت از خود نشان داده است: روایت یک هنرمند «اندیشه نگار» با استفاده از آخرین قابلیت های بیان تصویری.


حدود 200 سال است که ما ایرانیان به دنیای مدرن وارد شده ایم. در این مدت، کوشش های بسیاری از سوی ما صورت گرفته تا از روند حرکت دنیای امروز باز نمانده و در نتیجه احساس عقب ماندگی نکنیم. چرا که ما ایرانیان حس عقب ماندگی نکنیم . چرا که ما ایرانیان حس عقب ماندگی را اصلاً نمی پسندیم. چند حادثه ، ضرورت هوشیاری ما را به گوشزد کرد: نخستین ضربه ای که به ما وارد شد و پدران ما را به این درک تلخ رساند که از دنیا عقب افتاده ایم به جنگ عباس میرزا در مقابل سپاه روس مربوط می شود ؛ همان شکست تلخی که به ما فهماند که بیخود باد به غبغب می اندازیم و باید خود را بیشتر دریابیم!


آن شکست کوچک ما را از غفلتی بزرگ آگاه ساخت. نوعی آگاهی که در زیر لایه های جامعه ایرانی 200 سال پیش مانند یک نور خفیف سوسو می زد با میرزا تقی خان امیرکبیر و کمی بعد با انقلاب مشروطه و پس از آن با نهضت ملی کردن صنعت نفت و در نهایت با انقلاب اسلامی اعماق جامعه ایرانی معاصر را در نوردید. به موازات این جریان ها ، چیزهایی مانند روزنامه، تلگراف، تلفن، رادیو، کاست و ضبط صوت، دوربین، سینما، تلویزیون، ویدیو، کامپیوتر، پست الکترونیک، وب و ... به درون زندگی ما راه یافتند.


ایرانیان در 200 سال گذشته بسیار کوشیده اند، بسیار به پیش تاخته و البته هنوز بسیار کمبودها نیز بر سر راه خود می شناسند. همه فراز و نشیب ها این راه 200 سال برای پر کردن فاصله ای بوده که ایرانی میان خود و دنیا احساس می کرده است. در راستای چنین هدفی، هم اکنون و برای نخستین بار ایرانیان صاحب جمعیتی شده اند که حدود 95 درصد جوانان اش با سواد و بیش از دو میلیون دانشجو بیش از چهار میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی و حدود 20 میلیون دانش آموز دارد. چنین ظرفیتی در منطقه ای که در آن زندگی می کنیم، هیچ بدیلی ندارد.


مطالعات کارشناسان ناظر بر این نکته است که امروزه پدیده ای موسوم به «طبقه متوسط شهرنشین»، تعیین کننده ترین عامل در تحولات عظیم اجتماعی به حساب می آید و در 50 سال گذشته، ایران بیشترین رشد را از این نظر داشته است. در این مدت، جامعه ما شاهد تحولی عظیم موسوم به « رشد ارتباطات » نیز بوده است . پدیده ارتباطات ، فاصله و شکاف بسیاری با گذشته ایجاد می کند. این شکاف هر چه عمیق تر باشد به معنای دسترسی بیشتر به قابلیت های ارتباطی و رسانه ای است. حضور امکانات و بسترهای مدرن ارتباطی و رسانه ای بر ساختار ذهنی و مؤلفه های خلاقه هنرمندان نیز تأثیر دارد. حالا دیگر داستان هایی که به علت مثلاً نبود «تلفن» در یک جامعه کوچک روستایی رخ می دهد ، برای همه نا آشنا و به تعبیری نوستالوژیک و خاطره انگیز است. کما این که کودک فیلم معروف «خانه دوست کجاست» اگر تنها یک تماس تلفنی کوتاه با دوستش برقرار می کرد و به او می گفت که کتابش نزد اوست ، اصلاً چنین فیلمی و چنان داستان و ماجراهای رخ نمی داد. داستان فیلم به زمانی اشاره می کند که در آن روستا هنوز تلفن نیامده است. بدیهی است که هنرمند ساکن در چنان روستایی ، نمی تواند به هنر « ویدیوآرت » بیندیشد.


به جرأت می توان گفت در این منطقه کمتر ملتی وجود دارد که تا این میزان آدم های با سواد و شهرنشین داشته باشد . از نظر رشد صنعتی و مشارکت زنان در امور مختلف نیز در منطقه ای که زندگی می کنیم ، بسیار پیشرفته تر از دیگران هستیم . رسیدن به چنین قابلیت هایی ما را برای ورود به فرایند جهانی شدن آماده تر می سازد. «جهانی شدن» ناشی از تغییرات تکنولوژیک است . جهانی شدن حاصل رشد انفورماتیک ، مخابرات و تکنولوژی های نو است. از این روست که نوعی تکثر در مرکزیت اقتصادی و انفورماتیک ایجاد شده است. حالا دیگر نیویورک تنها مرکز انفورماتیکی و اقتصادی دنیا نیست، جاهای دیگری نیز هستند، جاهایی مانند توکیو، پاریس، لندن، دهلی، پکن، برلن، مسکو و .... ارتباطات نوین، آفاق نوینی را فراروی بشریت قرار داده است.


درک این لحظه تاریخی بسیار ضروری است. اگر روزگار در مقابل پدیده ای مانند «ویدیو» دست و پایمان را گم کرده بودیم، امروزه با گذشت چنین زمان کمی، با افتخار شاهد پدیده ای موسوم به «ویدیوآرت» و «ویدیوانیستالیشن» هستیم. از «ویدیوی قاچاق» تا «ویدیوآرت» زمان چندانی نگذشته است که شاهد ظهور «دیجیتال آرت» و دستاوردهای فرامدرن رسانه های پیشرفته تر هستیم و ورود رسانه ای مانند تلویزیون به درون زندگی (دقیقاً به درون زندگی)، به درون آن محدوده ای که «دنیای خصوصی» نامیده می شود، به لحظه های تنهایی و سکوت، به درون سایه ها و نیم سایه های اتاقی نیمه خاموش و آرام ....


بسیار دیده شده که آدمی تنها که هیچ مونسی ندارد، بی آن که خود بداند با تلویزیون اش زندگی می کند. بسیاری از آدم های شهرهای مدرن دنیای ما با تلویزیون هایشان زندگی می کنند و در عبور از سال ها و پیشرفت امکانات رسانه ای کم نیستند افرادی که هم اکنون با مونیتورهای شان همدم اند . تأثیر رسانه بر سکوت ، تنهایی و تفکر، ذهن آدمیزاد متفکر ، هنرمند و حساس را به مکالمه ای متفاوت با رسانه سوق داده است . حالا دیگر ، کسی خود را مالک تلویزیون ، ویدیو ، اینترنت و شبکه گسترده ارتباطات بین المللی نمی داند ، حالا دیگر این رسانه ها به واژگان خلاقیت در هنر ورود کرده اند . نکته جالبی که درباره ویدیو آرتیست ها گفتنی است : «آنان بیش از آن که هنرمند باشند ، اندیشمند هستند».


در میان بانیان این ژانر هنری می توان نام هایی را به خاطر آورد که درس فلسفه خوانده اند و درک هری خود را نیز ازناحیه فرهیختگی شخصیت خود به دست آورده اند. خلاقان رشته «ویدیوآرت» در پدیده های نوظهوری همچون: تلویزیون، لیزر، کابل، کاست، CD و ... قابلیت هایی برای بیان خلاقه در هنر تصور کرده و برای تحقق این تصور خود ، به ابداع زبان تازه ای در توضیح جهان و انسان کنونی مبادرت ورزیدند و خطی ترسیم کردند که با تکمیل نرم افزاری و سخت افزاری امکانات رسانه ای ، قدرتمند تر و رساتر می شود . برای مثال دوربین ویدیویی قابل مثابه چشمی دیگر و امکانی بیشتر برای به نفوذ هنرمندان به درون عرصه های یاری بسیار رساند.


زبان هنر  در مسیر این تجربه گری های بدیع و بی سابقه دستخوش تغییر و تحول شده و البته در عبور از این مرزها همواره امکان در غلتیدن به انحراف، کژی و تفنن نیز وجود داشته است. اصولاً اتفاق هایی که در عرصه های علم، تکنولوژی و ادبیات، روان شناسی، سینا و ... رخ می دهد، منجر به کشف آفاق نوینی در پیش روی آدمیزاد می شود که در این بیان میان، هنرمندان به مثابه عصب حساس پیکره جامعه، به کنش و واکنش های زودرس و گاه به نوعی پیش آگاهی دست می یابند.


محمد رضا لاهوتی در تجربه اندوزی های سه گانه در عرصه های دیجیتال آرت، انیستالیشن و ویدیو آرت در جست و جوی سلیقه کامل و نوعی فرهیختگی است. او می خواهد عنصر زیبایی و مطلوبیت را از میان انو اع فرهیختگی ها کشف کند. آثار به نمایش درآمده لاهوتی، بنیانی سیال داشته و به دشواری در محدوده های مشخص و قرار دادی تن به تعریف می سپارند. نقاشی های دیجیتال چاپ شده بر بوم نقاشی اش به کلام در نیامده و به آسانی نمی توان آنها را در تعبیر کلامی تاویل کرد. هر گونه تلاش برای تعبیر کلامی وبه دام افکندن این نمادهای سیال ذهن حاصلی در پی ندارد. اشارات شهودی که با اجتماع پیکسل ها (Pixel) از دل نرم افزار ترسیمی، قابل رویت شده اند تا ما شیوه دیدار با آنها را و نحوه سکوت در مقابل شان را و طرز مکاله با آنها را به تدریج بایموزیم. باید آموخت که چگونه این اشارات را دریافت کرد و با جهان ذهنی آنها ارتباط برقرار کرد.


محمدرضا لاهوتی، مکاشفه ای را از دو طریق به سر انجام رسانده است: شور شخصی و تلاش فنی در این آثار، همچنین دو رویکرد قابل تشخیص است: یکی رویکرد مدیریت و کارگردانی و دیگری، رویکردی که خلاقیت محض است. لاهوتی، همواره هنرمندی «اندیشه نگار» نشان می دهد و جالب است که بدانیم هنر مدرن مبتنی بر ساز و کارهای ذهن و اندیشه، معمولاً به تفنن و کژی نمی گراید، چرا که در چنین رویکردی، همواره می توان شاهد تغییرات بدیع غیر منتظره خلاقانه بود. از دل چنین تجربیاتی است که زبان رسانه نیز به عادت های روزمره و سلیقه های منجمد تن نداده و مدام «نو» شده و با نوشدن به جریان عادی زندگی خون تازه می دهد.


ورود ویدیو، تلویزیون ،مانیتور، لیزر، سنتی سایزر و ترکیب و تلفیق این ابزار های جدید با فلسفه، شعر، نقاشی، اندیشه و حتی دین، از جمله جریانات تازه هنر و اندیشه است که در جامعه ما غالباً به طرزی ناقص همراه با لکنت و بیشتر با توضیحاتی محدود و ادبیاتی نا قفهم عرضه شده خاص از طبقات بسیار بالای تخصص هنری است. در حالی که «ویدیوآرت»، «دیجیتال آرت» و ... از پیوند « رسانه» با «آدم های واقعی»، از تکریب اثر هنری و تماشاچی زنده، از به کاگیری ویدیو و تلویزیون به مثابه «ابزار کار»، بهره می گیرند. ( ویدیو، تلویزیون و تا حدود زیادی کامپیوتر، چیزهایی هستند که در زندگی همه وجود دارد. در چنین نگاهی می توان گفت چیزهایی مانند رنگ روغن، آکریلیک، اکولین،گواش، سه پایه و بوم ممکن است فقط در کارگاه هنرمندان پیدا شود و نه در منازل همه شهروندان. پس هنرمندان «ویدیو آرت» ابزارهایی را تبدیل به بیان هنری می کنند که برای همه آشناست).


ویدیوآرت، چیدمان و دیجیتال آرت بر خلاف آنچه که تاکنون در ایران شاهد بوده ایم، اصلاً و مطلقاً هنری از جنسی متفاوت نیستند و به دور از هر گونه شائبه، واسطه و متعلق،کاملاً این نوع از هنر را در اروپا و آمریکا، به عنوان هنری می شناسند که نوعی « اشرافیت زدایی» را در ذات خود نهفته دارد. اما در ایارن به علت انتقال نارسا و الکن، آن را به هنر طبقه «الیت» و به نوعی هنر اشرافی تعبیر کرده اند... به گونه ای که همه مخاطبان، تصویری گنگ از آن داشته و در نوعی پیشداوری آن را یک پدیده بیگانه و وارداتی می پندارند.


اندیشه ورزان و هنرمندانی که تلویزیون، ویدیو و کامپیوتر را به واژگان خود برای تالیف خلاقیت های بدیع تبدیل کرده اند، در واقع ابزارهایس تکنولوژیک را در خدمت توسعه تجارب ذهنی و هنری خود قرار می دهند. همراه با رشد و گسترش قابلیت های فنی و ابزارهای اینچنینی و راهیابی تکنولوژی رسانه ای به کامپیوتر، در واقع «ویدیو آرت» به سوی «دیجیتال آرت» سوق پیدا کرده است.


لاهوتی در جامعیتی خیره کننده، جهشی را در پردازش آثارش نشان می دهد که در هیچ شرایطی نمی شد نشانه های آن را در «فتوگرافیک» های گذشته اش، ردیابی کرد. او البته نشان داده بود که عابر راه های رفته و تماشاچی صحنه های تکراری نیست و از همه مهمتر همواره به دنبال ابرازهای نوین و خلق مکالمه ای فرامدرن با بشریت معاصر است. زیر ساخت فکری، فرهنگی و ذهنی محمد رضا لاهوتی از درکی مومنانه نسبت به هستی و آفرینش بهره می جوید، اما درکمومنانه ا با نگاهی مدرن آمیخته است. او، هوشمندانه به دنبال واژگان جهانشمول و متناسب با عمق درک انسان معاصر است تا با زبانی آشنا از الماس جانش برای او هدیه ها نثار کند.


رویکرد پنهان لاهوتی که شاید بر هر کسی آشکار نباشد ، به فهم ویژه او از «کار» مربوط ی شود. کار نزد محمد رضا لاهوتی بیشتر با «آفرینش» ملازم است تا با «تولید». هر چند لاهوتی با استفاده از رسانه های مدرن، عملاً در صف تولیدکنندگان اثر هنری قرار گرفته، اما وجه آفرینشگری و خلاقه او بسیار پر رنگ تر جلوه می کند.


به عبارت دیگر، او به تولید «معنا» و اشاعه «اندیشه» مشغول است. بسیاری از اندیشه ورزان و هنرمندان امروزی از تکنیسین ها و کارشناسان نرم افزاری و استادان چاپ دیجیتال برای تحقق اندیشه های خلاق خود بهره می گیرند. توسعه این نحله از حلق اثر هنری، می تواند به تشکیل گروه های کاری خلاق منجر شود و با توجه به قابلیت های فکری، امکانات فنی و تخصصی می تان انتظار تشکیل هسته های خلاق را به تعداد زیاد دور از دسترس ندانست هسته هایی که حول محور یک ذهن خلاق و ورزیده گرد می آیند و با ترسیم خط تازه ای از تولید آثار هنری به اقتصاد هنر نیز یاری بسیار می رسانند.