خوشنویسی ما از دیرباز در کنار کار ثبت و تجلیل کلام الهی و انتشار گنجینه حکمت و ادب و معرفت و علوم انسانی، به ابداع قالب ها و صورت های تازه، متنوع و پیراستن و تغییر دادن شکل های تثبیت یافته و رایج در خطاطی اسلامی پرداخته است. هنری که در چهل سال اخیر به «نقاشی خط» معروف شده است ریشه و تعهد در این افق و نگرش دارد و در کنار نظریه های گوناگون و نفی تاییدهای متفاوت، همیشه در جستجوی ترکیبات، تنظیمات و مناسبات تازه ای بوده است که بتواند در عین حفظ نشانه های الفبائی مرسوم، به مفهوم و قالبی تازه و معاصر دست پیدا کند.
در امتداد همین تلاش بوده است که در طی قرون متمادی، ابداع قلم های تازه صورت گرفته است و این ابداعی، تنها به خاطر تسهیل قرائت متون و نوشتارها صورت نگرفته است، چرا که اگر منحصرا چنین هدفی در میان بود. همان قلم های نسخ و ثلث و محقق و مشتقات آنها خوشنویسی را کفایت میکرد. نخستین نمونه های درخشان این جستجو را در خطوط کوفی، تزئینی و معلقی پس از قرون چهارم و پنجم هجری قمری میتوان سراغ کرد که گاه در کوفی تزئینی مثلا چنان به تناسبات و خلاقیت های تزئینی پرداخته می شود که متن مستور مانده در انبوه نقشمایه ها، اهمیتی ثانوی می یابد و حتی گاه به سختی قرائت می شود.