کمی دشوار است نوشتن و حرف زدن دربارهی نقاشیهای علی نصیر. اولین احساسی که با دیدن نقاشیهای او به آدم دست میدهد، شاید واقعاً حس عمیقی از آزادی باشد. نقاش به معنای واقعی کلمه، «آزاد» بوده است؛ شکلی از رهایی، که در این استفادهی بیقید و شرط از رنگهای شاد و درخشان و فیگورهای روان، نمود یافته است.
به گمانم برای نوشتن دربارهی این تصاویر خوش رنگ و لعاب هم باید همانقدر رها بود، باید واژهها را بیقید روی کاغذ پاشید و مثل نقاش از هیچچیز نترسید! تصاویرِ سرشار از رنگ، با فیگورهای رهای خود، نوعی از خویشتننگاری را به یاد ما میآورند؛ گویی هنرمند در کنارهی میدان ایستاده و ناظر بر تمام اتفاقات سالیانِ گذشته تا امروز زندگیاش است. شاید فیگورها یادآور شخص نقاش باشند، و یا شخصیتهایی از دلِ داستان و ادبیات، که به این تصاویر آمدهاند، تا گشت و گذار ذهنی هنرمند را به تصویر بکشند و دیدهها و شنیدهها و خواندههای او را از پسِ سالیان گذشته تا امروز، دوباره مرور کنند.
همهچیز در این فضا به شدت شخصی و مستقل است؛ شخصی، اما نه منزوی. نقاشیها به نوعی تداعیکنندهی مفهوم سفر هستند: هیچچیز این تصاویر در سکون نیست، درست همانگونه که «سفر» نیز سراسر حرکت و پویاییست. سفر و مکاشفهای ذهنی و درونی انگار، برای هنرمندی که با زندگی طولانیمدت خود در بیرون از سرزمین مادری، از دیروز تا امروز «خود» را به تماشا نشسته است. با تماشای این فیگورهای در حال عبور، و آزادی بیاندازهی فرمها و رنگها در تصویر، میتوانیم ساعتها هرکدام از تابلوها را نگاه کنیم، و هربار از دل آنهمه تصویر روان، مفهومی تازه را کشف کنیم؛ بیشک هرکدام از تابلوها تکتک افقی گسترده از تأویلها را پیش چشم ما میگذارند، تأویلِ نشانههایی سرگشته در میان رنگ و فرم و خط و فیگور.
موضوع نقاشیهای علی نصیر با دورههای پیشین تفاوت زیادی کرده است. اگر در دورههای قبلی مفاهیمی چون «خشونت»، «هویت» و یا «انسان و محیط اطراف» مورد استفادهی وی قرار میگرفتند، امروز آنها جای خود را به مفاهیم متفاوتتری دادهاند؛ و شاید مجموعهی کنونی نیز مروری بر همین دورههای پیشین باشد. این آثارِ چندلایه و چند پهلو و بسیار عمیق، در عین داشتن مفهوم، انگار از قصد «فارغ از مفهوم» خلق شدهاند: فارغ از مفهوم، نه به معنای بیمفهومی، که به معنای آزاد گذاشتن بیننده برای رسیدن به برداشت شخصی خود در باب اثر.