مربع از لحاظ بصری شکلی است، متعادل، محکم، ایستا و نموداری از استواری مردانه، سکون و منطق و معرف زمین است.همچنین مربع در فرهنگ ایرانی و همچنین در معماری از اهمیت بالایی برخوردار است و میتوان آن را بیانی از چهار عنصر باد،آب، آتش و خاک و یا در نگاهی دیگر نمادی از چهار جهت جغرافیایی دید؛ همچنین افلاطون مربع را زیبا و به معنی مطلقمیداند.
مربعها را به وفور در آثار نرگس هاشمی میتوان یافت مربعهایی که در آغاز برای خط خطیهای روزمرهاش استفاده میشدند وحالا برای هدفی والاتر رنگ میگیرند، شخصیت پیدا میکنند و با مخاطبانشان همذات پنداری میکنند. کاغذهای شطرنجیمعماری را میتوان نمادی از نظم دانست، تداخل خطوط عمودی و افقی و مربعهای بیست و پنج میلیمیتری حاصل از آنها، بستریقابل انعطاف و درعین حال منظم و محدودکننده فراهم میکنند، مربعها بزرگ و کوچک میشوند، به اشکال هندسی مختلفی تبدیلمیشوند، گاهی بافت میشوند، گاهی شخصیت پیدا میکنند و گاهی در دوبعد و در قالب اشکال آشنایی که یادآور اشکالمعماری اسلامی، کتیبهها و کاشیهای باستانی است به فضا تبدیل میشوند و مارا وادار به راه رفتن در فضایی شگفتانگیزمیکنند. این بار در نقاشیهای نرگسهاشمی هرمربع فضاست، هرمربع با رنگ مربوط به خودش نمایانگر بخشی از شهر است.رنگ نارنجی خدمات درمانی، رنگ بنفش وسایل حمل و نقل با تکنولوژی بالا، مشکی فضاهای خالی، زرد تجهیزات خورشیدی،سبز فضاهای طبیعی، قهوهای مرکز مطالعات اکولوژیک، آبی تجهیزات مربوط به آب و قرمز نمایانگر فضاهای فرهنگی است.همچنین در نقاشیهای نرگس میتوان هاشورهایی با زوایای مختلف پیدا کرد که آنها نیز هرکدام معرف فضایی خاص هستند.این اطلاعات همه و همه برای جلب توجه مخاطب در کنار آثار گذاشته شده است. این ویژگیهای خاص آثار نرگس هاشمی استکه آثار او دیگر خط خطی محسوب نمیشوند بلکه آنها حالا یک اثر هنری والا شناخته میشوند.
یکی از ویژگیهای این فضاها اهمیتی است که نرگس هاشمی در مورد موضوع فضای سبز و محافظت از محیط زیست قائلمیشود، شهری که مملو از بنبستهاست، استفاده از وسایل نقلیه در آنها تعدیل شدهتر است همچنین استفاده از انرژیهایتجدیدپذیر به ویژه انرژی خورشیدی باعث بوجود آمدن فضای زندگیای شده است که هم مناسب برای زندگی انسانهاست و همحس طبیعت دوستی در آن جاری است.
فضاهای نرگس هاشمی هرچند که در دوبعد مارا با حسی از صمیمیت، تعلق خاطر، خانواده، نزدیکی وارد فضای ایدهآل خودشمیکند و بیشتر شبیه یک آرزو یا طرحی از فضای شهری رویایی نرگس هاشمی است، دست نیافتنی نیست و این دست نیافتنینبودن مارا به فکر در مورد تاثیرات منفی معماری و جامعه پست مدرن وا میدارد. بیعاطفگی و منزوی بودن از ویژگیهای نهاناین سبک از معماریست که با خود حسی از بیتعلقی را به همراه میآورد. حساسیت و آگاه بودن نرگس نسبت به محیط پیرامونشباعث شده که دست به تغییر فضاهایی بزند که همه ما از آنها عبور میکنیم، نگاهشان میکنیم و اجازه میدهیم روی ما تاثیربگذارند ولی هیچ وقت آنقدر به آنها دقیق نمیشویم که به تغییر دادن آنها روی بیاوریم.
همانطور که نقاش نامی اسپانیایی پابلو پیکاسو در دورهای همه چیز را در قالب مکعبهایی میدید نرگس هم همه چیز را بالامیبیند برای همین آثارش را میتوانیم در سه مقیاس مختلف خلاصه کنیم:
۱. دید ساختارهای کوچکتر و پیچیدهتر از صدمتری: مکانهایی را نشان میدهند که مربوط به گروهی از مردم و یا خدماتیخاص است؛ مانند مرکز توانبخشی و وسایل نقلیه مخصوص با تکنولوژی بالا، واحدی فرهنگی که با به کار گیری تحقیقاتاکولوژیکال خود موسسه با انرژی خورشیدی کار میکند، فضایی که سمت آیندهای بهتر در حرکت است، چه از نظر داخلی و چهاز نظر خارجی.
۲. مقیاس از ۵۰۰ متری با ساختاری پیچیدهتر: شهرکی را نشان میدهد، شهرکی که مخصوص هنرمندان و استادکاران ساختهشده است. این فضا مملو از فضاهای فرهنگی و تحصیلی مربوط به زمینه کاری اهالیاش است و خانههایی زیاد از کارگاه هادور نیستند.
۳. شهرهایی که از ۵ کیلومتری دیده میشوند: تهیه شده برای جامعه بزرگتری از انسانهای مختلف؛ مانند بخشی که کاملا برایمشاغل مربوط به دریا و کسانی که در این زمینه کار میکنند ساخته شده است، از ماهیگیران تا کشاورزان و محققان. جایی کهبرای همگان یک کیفیتی مشابه برای زیستن به ارمغان میآورد و روی جمع کردن تمامی خدمات در یک مکان متمرکز شده کهفضایی کاری و زندگی مناسبتر و کاربردیتری برای همگان محسوب میشود.
عنصر خانواده، همیشه در آثار نرگس هاشمی نقش پررنگی داشته است برای اثبات این موضوع میتوانیم به نقاشیهای وی ازصحنههای خانوادگیاش رجوع کنیم، نقاشیهایی که صمیمیت و همدلیهای خانوادهاش و همینطور مهمانیهای خانوادگیکوچکی را به تصویر میکشند که مارا با آنها همدل و همراه می سازند. اینبار نیز مخصوصا در اثار حجمی که اکثرا ازبافتنیهایی تشکیل شده است که همانند نقاشیها از واحدهای گوناگونی تشکیل شدهاند و علاوه براینکه خودشان توسط اینواحدها به بخشهای گوناگونی تقسیم شدهاند فضا را نیز تقسیمبندی میکنند. قلابدوزیهای پر زحمتی که نرگس آنها را باهمراهی اعضای خانوادهاش خلق کرده، اینبار ما خود این افراد را که با نخها و کامواها عجین شدهاند را نمیبینیم بلکه حاصلاین عجین شدن و این مهمانی کوچک نخها را استوار و آویخته در فضای گالری خاک مشاهده میکنیم. خروش رنگها در فضا،درست مانند اتفاقی که در یک نقاشی اکسپرسیونیستی روی بوم صورت گرفته، از نوآوریهای نرگس در این نمایشگاه است.فضاهای خالی و فضاهای رنگی، حرکت چشم روی تک تک نخها که بینهایت مینمایند، باعث میشود که ما سفر هیجانانگیزی بهدنیای ایدهآل نرگس داشته باشیم که حالا دنیای ایدهآل ما شده است.
با وجود این تنوع در آثار و خروش رنگها، سکوت نقش مهمی در جای جای این فضاها بازی میکند، فضاهای خالی محلایستادن و نگریستن مخاطبند. با نگاهی دیگر میتوانیم این چیدمان را به زندگی تشبیه کنیم، جای جای چیدمان پر از زیباییهایچشم نواز است ولی در آخر، ما آنجایی میایستیم و به آنها مینگریم که محیطهای سیاه نقشه محسوب میشوند، آنجا که آثارمانند خانوادهای صمیمی مارا در آغوش میکشند درحالی که فضای مخصوص و آرامش مخصوص به خودمان را تجربه میکنیم،درست مثل یک زندگی ایدهآل.