نمایشگاه سالانه خاک ۹۸ را میتوانیم پلی میان مدرنیسم و پست مدرنیسم بدانیم. البته این ارتباط تنها محدود به آثار به نمایش در آمده در این رویداد نمیشود بلکه چیدمان آثار نیز به گونهای است که بازدید کننده خود را در آغوش مدرنیسم احساس میکند، رفته رفته هرچه به انتهای سالن نزدیکتر میشود بیشتر در قعر فضای پست مدرن فرو میرود.
در بدو ورود با مجسمهای طلایی رنگ از مسعود اخوان مواجه میشویم، این مجسمه زنی را با ظرافت تمام و با تمام پیچ و خمهای زنانه نشان میدهد ، در ادامه با ورود به سالن اصلی، با منظره متحیر کنندهای روبرو میشویم؛ سه اثر از کوروش شیشهگران که حتی میتوان آنهارا سه لته در ادامه یکدیگر تلقی کرد، خطوط پرقدرت و اکسپرسیو سیاه رنگ این استاد مدرنیسم، بازدید کنندگان را درجای خود میخکوب میکند و باعث شگفتزدگی آنها میشود. در کنار این آثار، «قلب و مغز» مسعود اخوان قرار گرفته که هرچند از نظر سبک و رویکرد با یکدیگر تفاوت دارند، ولی از لحاظ بصری، هارمونی فوقالعادهای را ساختهاند. در همین سالن، اثر دیگری از مسعود اخوان جم نیز، میتوان مشاهده کرد که دفورماسیونی از سه حیوان نمادین در ایران باستان است، فیل، گوزن و گاو، این اثر «دگرگونی» نام دارد که نشان میدهد تنها با همکاری و همدلی افراد یک جامعه با یکدیگر میتوان شاهد بهبودی وضعیت اقتصادی و اجتماعی یک جامعه بود.
درست در وسط سالن اول، اثر کامبیز صبری قرار دارد، این اثر نیز مانند بقیه آثار این هنرمند، فضایی آرام و رویایی را با خودش به همراه میآورد، ترکیبی از بالشتها و اماکن تاریخی ملهم از ساختمانهای کاشان، ساخته شده با فایبرگلاس. ولی عقبتر و روی دیوار روبروی آثار کوروش شیشهگران، نقاشی خط دو لتهای ویژهای از عینالدین صادق زاده قرار دارد اثر تماما بژ است و تاچهایی به صورت حروف روی آن دیده میشود ولی تمرکز مخاطب در وهله اول به نقطه تیرهای که روی اثر قرار دارد جلب میشود و اینطور مینماید که از تجمع کلمات این نقطه به این شکل در آمده است*.
سه اثر از نزار موسوینیا با فضای سورئال و خاکستریهای رنگی خاص خودش را نیز میتوان مشاهده کرد. این هنرمند با خلق موقعیتهای غافلگیر کننده در آثارش، باعث بوجود آمدن تعجب و شگفتنی در مخاطبان خود میشود. نگاه خیره یک زن، گیلاسی در حال افتادن و ترکیبی از پای مرغ و خانهای قدیمی در کادری دایرهای شکل. این سه صحنه در کنار یکدیگر، مخاطبان را وادار میکنند که چندی تامل کنند.
روبروی این آثار دو اثر بسیار ارزشمند از استاد مدرنیسم، مهدی حسینی قرار دارد. آثار انتزاعی هستند و طیفهای گوناگونی از رنگ آبی در آنها میتوان مشاهده کرد. هر دو اثر جدا از رنگهای مشترکشان وجه اشتراک دیگری نیز دارند، دستها وجه مشترک دیگر این آثار است، بنظر میرسد چیزی نامشخص را گرفتهاند و این نامشخص بودن، آنها را مرموزتر میکند.
در سالن دوم، با چیدمانی از نرگس هاشمی مواجه میشویم که متعلق به مجموعه «خانه نفس میکشد» است، چیدمان از ریسههایی از گلها تشکیل شده که تمام زمین را پوشانده، امواج رنگی خیره کننده و ترکیب رنگهای شاد و چشمگیر. در کنار این اثر «دید ماهوارهای از ارتفاع ۵۰۰ متری - سکونتگاه موقت آسیب دیدگان حوادث طبیعی» را میتوانیم مشاهده کنیم، این اثر تماما انتزاعی و هندسی تصویر کننده شهر ایدهآل نرگس است، که آخرین بار در نمایشگاه «شهر بلندی میسازم که با بنبستها بهم متصل شده باشد» به نمایش درآمد. اثری رنگی از کوروش شیشهگران نیز در سالن دوم به نمایش درآمده است، تاچهای قدرتمند این هنرمند، اینبار با رنگهای شادتر و زندهتر جادو میکند، هرچند که به سبب قدرت قلم این استاد هنر مدرنیسم، سیاهیها هم راهی برای زنده بودن پیدا میکنند.
در سالن سوم، سه مجسمه از بیتا فیاضی قابل مشاهده است. نور کاملا روی آنها متمرکز شده است و این سالن برعکس سالنهای دیگر دیوارهایش خالی است. هر سه اثر بدنهای زنانهای، بدون سر را نشان میدهند، که ونوسهای باروری قبل از میلاد را یادآوری میکنند. دو عدد از این ونوسها از ترکیب گچ و نخ ساخته شده و دیگری برنز و نخ که این ترکیبهارا را میتوان ترکیب بیمانندی در هنرمعاصر دانست. از وسط بدن ونوسها میلهای رد شده است که به ساختاری مکعب شکل و شبیه به دستگاه شکنجه ختم میشود. دستگاههای شکنجه که با پایهای چوبی به نمایش درآمده است، یاد آور دوره قرون وسطی هستند، همچنین دستهای دارند که مخاطبان را به سمت خود جلب میکند که آن را تکان دهند تا مشاهده کنند چه بر سر ونوسها میآید ولی دستگاه شکنجه زنگزده و دسته تکان نمیخورد و این باعث میشود ونوسها بیشتر شکنجه نشوند و از برزخ میلهها به جهنم دردناک دخول نکنند.
در راهرو، یک مجسمه و دو قاب از گلناز مقدم را میتوانیم مشاهده کنیم، «پدر»، پدری را نشان میدهد که کودکش را در چمدانی چرمی گذاشته است، قابی انکار نشدنی از هراس از مرگ، فرار و ناامیدی، درحالی که پدر درحال نجات دادن فرزندش است، فرزند در کیفی چرمی قرار دارد و نگران به پشت سرش نگاه میکند. جایی که زمانی خانهاش بود. در قابها،هر عکس لحظهای از زندگیاست که ما آنرا برای گرم کردم قلبمان در روزهای دلتنگی، خستگی، شادی یا غم منجمد میکنیم. «پل ورسک-سال ۴۲» و «خاطرات نیز گاهی حوصلهشان سر میرود» نامهای دوقاب خیره کننده گلناز مقدم هستند.